بغض کرده بود. از بس گفته بودند: بچه ست؛ زخمی بشود آه و ناله می کند و عملیات را لو می دهد.؛ شاید هم حق داشتند. نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها. اگر عملیات لو می رفت، غواص ها - که فقط یک چاقو داشتند - قتل عام می شدند.فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد... بغض کرده بود. توی گل و لای کنار اروند در ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند. یا کوسه برده بود یا خمپاره. دهانش را هم پر از گل کرده بود که عملیات را لو ندهد.
همین که رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند، و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت براین شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند. یکی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. دیگری: کندن پوست آن بامن. سومی: پختن گوشت آن بامن. چهارمی:... رسول اکرم: جمع کردن هیزم از صحرا بامن. جمعیت: یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید، ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را میکنیم. رسول اکرم: میدانم که شما میکنید، ولی خداوند دوست نمیدارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه. سپس به طرف صحرا رفت. و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد. (کحل البصر، صفحه 68)
جوانان مسلمان سرگرم زور آزمایی و مسابقه وزنه برداری بودند. سنگ بزرگی آنجا بود که مقیاس قوت و مردانگی جوانان به شمار میرفت، و هر کس آن را به قدر توانایی خود حرکت میداد. در این هنگام رسول اکرم صلیاللهوعلیهوآله رسید و پرسید: چه میکنید؟
- داریم زور آزمایی میکنیم. میخواهیم ببینیم کدامیک از ما قویتر و زورمندتر است.
- میل دارید که من بگویم چه کسی از همه قویتر ونیرومندتر است؟
- البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد.
افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند، که رسول اکرم کدامیک را به عنوان قهرمان معرفی خواهد کرد؟
عدهای پیش خود فکر کردند الان رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهد کرد.
- از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی آلوده نکند. و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پیدا شد، تسلط برخویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمهای دروغ یا دشنام برزبان نیاورد. و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد، زیاده از میزانی که استحقاق دارد دست درازی نکند.
(وسائل الشیعه، ج 2، ص 469)
رسول اکرم صلیاللهوعلیهوآله دریکی از مسافرتها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی علف فرود آمدند، به هیزم و آتش احتیاج داشتند، فرمود: هیزم جمع کنید. عرض کردند: یا رسول الله ببینید، این سرزمین چقدر خالی است، هیزمی دیده نمیشود. فرمود: در عین حال هرکس هراندازه میتواند جمع کند.
اصحاب روانه صحرا شدند، با دقت بروی زمین نگاه میکردند و اگر شاخه کوچکی میدیدند برمیداشتند. هرکس هراندازه توانست ذره ذره جمع کرد و با خود آورد. همه افراد هر چه جمع کرده بودند روی هم ریختند و مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول اکرم فرمود: گناهان کوچک هم مثل همین هیزمهای کوچک است، ابتدا به نظر نمیآید، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب کنندهای دارد، همان طور که شما جستید و تعقیب کردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا میشود، و یک روز میبینید از همان گناهان خرد که به چشم نمیآمد، انبوه عظیمی جمع شده است. (وسائل الشیعه، ج 2، ص 462)
از کربلا که میگویند
نا خود آگاه
اشک در چشمانمان حلقه میزند
و به یاد مصائب مولایمان گریان میشویم.
.
امّا کربلا فقط گریه و مصیبت نیست
.
.
کربلا حرف برای گفتن دارد
کربلا مستعد همه ی خوبی هاست
کربلا تجسم عملی اسلام است
..
یکی از درسهای کربلا
صـبـــر است.."صـبـــر"
یعنی..
حالا که باید منتظر باشی..
این را بدان
انتـظـار مـــهـــدی..
صـبــر کـربــلایــی مـیـخواهــد