شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

شهید حجت الاسلام محمدحسن ابراهیمی رایزن فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران و مدیر کالج مطالعات اسلامی در کشور گویان از جمله شهدایی است که در راه خدمت و نشر ارزش های اهل بیت و انقلاب اسلامی در سراسر دنیا از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و همواره خاری در چشم دشمنان اهل بیت و انقلاب اسلامی به شمار رفته است و در نهایت به دست عمّال و مزدوران استکبار جهانی که تاب فراگیری ارزش های انقلاب اسلامی در سایر کشورها را ندارند و به دستور مستقیم CIA به شهادت رسید. شهید ابراهیمی از جمله شهدای انقلاب اسلامی است که با وجود تلاش‌های فراوان برای پیشبرد انقلاب در کشورهای دیگر اما همچنان و بعد از گذشت قریب به ۱۰سال از زمان شهادت ایشان، همچنان مغفول و گمنام مانده است. شهادت این شهید بزرگوار نیز تا کنون در هاله‌ای از ابهام به سر می‌برد.
همسر شهید حجت الاسلام ابراهیمی در این در گفت‌وگو به بازگویی چگونگی آشنایی با ایشان و اخلاق و رفتار ایشان در خانواده و نهایتا به سفر شهید ابراهیمی به گویان، علت سفر به این کشور، مشکلات و سختی های ساخت کالج اسلامی و در نهایت، شهادت حجت الاسلام محمد حسن ابراهیمی می پردازد. 
از نحوه آشنایی خود با شهید ابراهیمی بفرمایید.
ما اصالتاً خوزستانی هستم. در ایام دفاع مقدس به خاطر شغل پدرم به بوشهر رفتیم. در آنجا، یکی از همسایه های ما با خانواده شهید ابراهیمی، نسبت فامیلی داشتند. آقای ابراهیمی نیز به روستای این خانواده در دلوار بوشهر برای تبلیغ رفته بود. یک شب که آقای ابراهیمی، میهمان عموی خود بودند، شهید ابراهیمی بحث ازدواج را مطرح می کند و می گوید: " من دختری می خواهم که اهل جنوب باشد." عموی ایشان هم گفته بود: "در همسایگی ما، خانواده ای با این خصوصیات زندگی می کند." بعد از این قضیه، مدتی پس از ماه رمضان و در سال 1375، آقای ابراهیمی با خانواده خود به منزل ما آمدند و از این طریق زمینه آشنایی فراهم شد و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردیم. بعد از ازدواج و در سال 1376به قم آمدیم و تا به امروز نیز در این استان زندگی می کنیم.
حاج آقای ابراهیمی از همان ابتدا در کارهای تبلیغی مشغول بودند؟
بله. خانواده ایشان بوشهری بودند لذا برای انجام کارهای تبلیغی، اغلب به همین استان سفر می کرد.

«کلنل باکستر» فرمانده پایگاه هوایی آمریکا داشت از مهمونی بر می‌گشت همسرش هم
همراهش بود، یک نفر که دور زمین چمن پایگاه می‌دوید، توجهشون رو جلب کرد، ساعت
دو نیمه شب بود.
رفتند جلو دیدن خلبان عباس بابایی است، باکستر عباس رو صدا زد و علت این کار را ازش
پرسید. عباس در جواب گفت:
«مسائلی در اطرافم می‌گذرد که گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه‌هایش مرا به گناه
بکشاند. در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم.»
فردای آن روز در بولتن خبری پایگاه هوایی «ریس» این مطلب توجه همه را به خود جلب کرد:
«دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می‌دود تا شیطان را از خودش دور کند.»

بغض کرده بود. از بس گفته بودند: بچه ست؛ زخمی بشود آه و ناله می کند و عملیات را لو می دهد.؛ شاید هم حق داشتند. نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها. اگر عملیات لو می رفت، غواص ها - که فقط یک چاقو داشتند - قتل عام می شدند.فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد... بغض کرده بود. توی گل و لای کنار اروند در ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند. یا کوسه برده بود یا خمپاره. دهانش را هم پر از گل کرده بود که عملیات را لو ندهد.

بیانات در دیدار اعضاى ستاد مرکزى هیئت رزمندگان اسلام‌

اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ  بیستم آبانماه امسال، مصادف با هفتم محرم‌الحرام ۱۴۳۵ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. رهبر انقلاب در این دیدار رهنمودهایی درباره هیئات مذهبی و مجالس عزاداری اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام ارائه فرمودند.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن بیانات ایشان در این دیدار را در آستانه اربعین حسینی منتشر میکند.


بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحیم‌‌
 هیئت رزمندگان یک پدیده‌‌ى مبارکى است؛ نَفْس اینکه رزمندگان ما هیئت عزادارى تشکیل بدهند - محور و نقطه‌‌ى ثقل اصلى هم عزادارى عاشورا است؛ بقیّه‌‌اى که فرمودید، اینها حواشى لازم و خوبى است، امّا آن نقطه‌‌ى ثقل، احیاى عاشورا، زنده نگه‌‌داشتن عاشورا و عمق‌‌یابى ژرفاى حادثه‌‌ى عاشورا است - چیز بسیار مبارک و مهمّى است.
 یک نکته این است که اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معناى مهمّى دارد. رزمندگان یعنى کسانى که در مواجهه‌‌ى با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ از مقاتله است؛ مقاتله یعنى جنگ نظامى، مجاهدت مجموعه‌‌اى از انواع مبارزه‌‌ها است؛ جنگ نظامى، جنگ فکرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اینها اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همه‌‌ى اینها هم هست. آن کسانى که اهل مجاهدت در راه خدایند - یکى از خصوصیّات مجاهدت و معناى جهاد این است که دشمن در مقابل انسان باشد؛ هر تلاشى را جهاد نمیگویند؛ ممکن است کسى یک کار 

همین که رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند، و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت براین شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند.

یکی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. دیگری: کندن پوست آن بامن. سومی: پختن گوشت آن بامن. چهارمی:... رسول اکرم: جمع کردن هیزم از صحرا بامن.

جمعیت: یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید، ما خودمان با کمال افتخار همه این کارها را می‌کنیم.

رسول اکرم: می‌دانم که شما می‌کنید، ولی خداوند دوست نمی‌دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه. سپس به طرف صحرا رفت. و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد. (کحل البصر، صفحه 68)

جوانان مسلمان سرگرم زور آزمایی و مسابقه وزنه برداری بودند. سنگ بزرگی آنجا بود که مقیاس قوت و مردانگی جوانان به شمار می‌رفت، و هر کس آن را به قدر توانایی خود حرکت می‌داد. در این هنگام رسول اکرم صلی‌الله‌وعلیه‌وآله رسید و پرسید:  چه می‌کنید؟

- داریم زور آزمایی می‌کنیم. می‌خواهیم ببینیم کدامیک از ما قویتر و زورمندتر است.

- میل دارید که من بگویم چه کسی از همه قویتر ونیرومندتر است؟

- البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد.

افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند، که رسول اکرم کدامیک را به عنوان قهرمان معرفی خواهد کرد؟

عده‌ای پیش خود فکر ‌کردند الان رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهد کرد.

- از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزی خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی آلوده نکند. و اگر در موردی عصبانی شد و موجی از خشم در روحش پیدا شد، تسلط برخویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمه‌ای دروغ یا دشنام برزبان نیاورد. و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد، زیاده از میزانی که استحقاق دارد دست درازی نکند.

(وسائل الشیعه، ج 2، ص 469)

 

از دست ندهید...

کلیپی بسیار زیبا ازاستاد پناهیان در مورد نماز واقعی!
کلیپ را می توانید از اینجا دانلود کنید.

رسول اکرم صلی‌الله‌وعلیه‌وآله دریکی از مسافرتها با اصحابش در سرزمینی خالی و بی علف فرود آمدند، به هیزم و آتش احتیاج داشتند، فرمود: هیزم جمع کنید. عرض کردند: یا رسول الله ببینید، این سرزمین چقدر خالی است، هیزمی ‌دیده نمی‌شود. فرمود: در عین حال هرکس هراندازه می‌تواند جمع کند.

اصحاب روانه صحرا شدند، با دقت بروی زمین نگاه می‌کردند و اگر شاخه کوچکی می‌دیدند برمی‌داشتند. هرکس هراندازه توانست ذره ذره جمع کرد و با خود آورد. همه افراد هر چه جمع کرده بودند روی هم ریختند و مقدار زیادی هیزم جمع شد.

در این وقت رسول اکرم فرمود: گناهان کوچک هم مثل همین هیزمهای کوچک است، ابتدا به نظر نمی‌آید، ولی هر چیزی جوینده و تعقیب کننده‌ای دارد، همان طور که شما جستید و تعقیب کردید این قدر هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا می‌شود، و یک روز می‌بینید از همان گناهان خرد که به چشم نمی‌آمد، انبوه عظیمی جمع شده است. (وسائل الشیعه، ج 2، ص 462)

 

از کربلا که میگویند
نا خود آگاه 
اشک در چشمانمان حلقه میزند
و به یاد مصائب مولایمان گریان میشویم.
.
امّا کربلا فقط گریه و مصیبت نیست
.
.
کربلا حرف برای گفتن دارد
کربلا مستعد همه ی خوبی هاست
کربلا تجسم عملی اسلام است
..
یکی از درسهای کربلا
صـبـــر است.."صـبـــر"
یعنی..
حالا که باید منتظر باشی..
این را بدان
انتـظـار مـــهـــدی..

صـبــر کـربــلایــی مـیـخواهــد



روزی حضرت عیسی از صحرایی می‌گذشت.
در راه، به عبادت‌گاه عابدی رسید و با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام، جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آن جا می‌گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت:
«خدایا! من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام، اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر!»
چشم عابد که بر جوان افتاد، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‌کار محشور مکن!»
در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که: «به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با آن جوان محشور نمی‌کنیم. چه، او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو، به علِّت غرور و خودبینی، اهل دوزخ!»