شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

۴ مطلب با موضوع «اشعار آیینی» ثبت شده است

استادی در شروع کلاس درس لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: «به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ » شاگردان جواب دادند: «50گرم»، «100 گرم »،«150گرم». استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا وزنش چقدر است. اما سؤال من این است: اگر من این لیوان را چند دقیقه همینطور نگه دارم چه اتفاقی خواهد افتاد؟. شاگردان گفتند:« هیچ اتفاقی نمی افتد» استاد پرسید: «خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم...

درراه رسیدن به توگیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره­ی آبم که در اندیشه دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و ازخویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد چه جای نگرانی است

من ساخته­ی خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

شاعر: فاضل نظری

ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد
 کرده است و گرفتار کرده است

بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است

خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است

تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است

شاعر: فاضل نظری

 

حالا که تیره روزم و قلبم مکدر است

شبهای من ز اشک غم تو منور است

 

تا بوده روزیم در این خانه بوده است

تا هست دیده من از این روضه ها تر است

 

پیراهنم ز کودکی ام تا زمان مرگ

از عطر سرخ سینه زنی ها معطر است

 

وقت طواف هم ز غمت اشک ریختم

آخر طواف و دیده تر باصفاتر است

 

حتی کنار جسم کفن پوشم ای حسین

گریه برای تو ز همه کار خوشتر است

 

جانم بگیر گریه و سوز مرا مگیر

این اشک شور هدیه شیرین مادر است

 

هر کس مرا شناخت به نام شما شناخت

نوکر به عرش هم برود باز نوکر است
شاعر: حسین خدایار