شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

شمیم هدایت

نشریه هیأت رایة الهدی یزد

خداوند او را "حسن" نامیده بود...

جایی مثل مسجد یا امام زاده بود! نمیدانم. هوا مه­آلود بود. بعد روشن شد، مثل دمیدن شفق. یک سید با شال سبز آمده بود به طرف مادر شهید و گفته بود: این هم پسر است، باجای مهری بر پشتش، نام امام را بر او بگذاریدکه زودتر از همه به سوی ما خواهد آمد. مه رفته بود ومرد هم رفته بود...

تنها طنین صدایی به یاد مانده بود: حسن...حسن...

دریکی از روزهای سرد اسفندماه سال1337کودکی متولد شد که از قبل قولش را خدا گرفته بود و خودش نام او را انتخاب کرده بود. با آمدنش روزهای سرد آن خانه، به گرم ترین روزهای سال تبدیل شد. او از همان آغاز کودکی روح و جانش با ملکوت وحی آشنا شده و با تربیت اسلامی والدین خود رشد یافت...

همیشه عملیات های بدر، خیبر، والفجر8، قدس5وکربلای 4به خود می نازندکه سرداری مانندحاج حسن در آن عملیات ها حضورداشته است. وزمانی کربلای 5 عظمت و افتخار پیدا کرد که شاهد شهادت حاج حسن دراثراصابت ترکش کاتیوشا درمنطقه شلمچه بود و این چنین خواب مادرحاج حسن دشتی به حقیقت پیوست...روحش شاد

قسمتی ازوصیت نامه:

جمهوری اسلامی شجره ی طیبه ایی است که ازچشمه زلال اسلام سیراب وبا اهدا خون هزاران انسان شریف آبیاری گردیده است وامروزبه دست ما سپرده شده وحراست ومراقبت ازآن برهمه ماواجب است. ای مردم بدانیدکه مرگ حق است وقطعا سراغ همه ماخواهدآمد. نه زندگی آنقدرشیرین است ونه مرگ آنقدر ترسناک که آدمی شرافت وانسانیت خودرا زیر پا نهد و از ترس مرگ در بستر بمیرد.

 

  • شمیم هدایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی